مادر
چهارشنبه, ۲۴ آبان ۱۳۹۱، ۰۵:۱۴ ب.ظ
از عرش از میان حسینیهی خدا
آمد صدای نالهی «حیّ علی العزاء»
جمع ملائکه همه گریان شدند و بعد
گفتند تسلیت همه بر ساحت خدا
جبریل بال خدمت خود را گشود و گفت
یارب! اجازه هست شوم فرش این عزا؟
آدم زجنت آمد و نالهکنان نشست
در بزم استجابت بیقید هر دعا
او که هزار بار به گریه نشسته بود
یک «یا حسین» گفت و همان لحظه شد به پا
آری تمام رحمت خود را خدا گرفت...
گسترد بر محرّم این اشک و گریهها
آنگاه گفت: روضه بخوان «أیّها الرسول»
جانم فدای تشنه لب دشت کربلا
*
روضه تمام گشت ولی مادری هنوز
آید صدای گریهاش از بین روضهها
۹۱/۰۸/۲۴