روضه اگر نبود آواره می شدیم
هیآت اگر نبود بیچاره می شدیم
در این زمانه پر جرم و پر گناه
هیآت اگر نبود بد کاره می شدیم
روضه اگر نبود آواره می شدیم
هیآت اگر نبود بیچاره می شدیم
در این زمانه پر جرم و پر گناه
هیآت اگر نبود بد کاره می شدیم
کی گفته قلب باید صنوبری باشه
قلب من
کـاشکی میشـد قـلـبـمـو یـه شـیـش گـوش کـنـم...
بـوی پـیـراهن خـونـین کسی می آید
این خـبـر را برسانید به کـنـعانی ها...
« آنـانـکـه خـاک را بــه نظـر کیــمیـا کنـنـد »
بــایــد غبــار صحــن تـــو را طـوطـیــا کنـنـد
«هـرگـزنمیردآنـکـه دلش» جلـد مشهد است
حـتـــی اگــر کــه بـــال و پـرش را جـدا کنـنـد
از آن حـریــم قـدســی ات آقـای مـــهـربــان
« آیا شود که گوشـه ی چشمی به ماکنند»
هرکس به مشهدآمد و حاجت گرفـت و رفـت
او را بــــه درد "کـــــربــ و بـلا" مـبــتــلــا کنـنـد .......
حضرت امام محمد باقر(ع) میفرمایند: روز قیامت، چون جماعتی را از کنار حوض کوثر دور میکنند، حضرت رسول(ص) میگریند و میفرمایند: چگونه نگریم بر جماعتى که از شیعیان علىبنابىطالب بوده و به سوی دوزخ روان میشوند؟!
در کتاب «بشارة المصطفى» و «مجالس» شیخ مفید و «أمالى» شیخ طوسى روایت
کردهاند از شیخ مفید، از ابن قولویه، از حسین بن محمد بن عامر، از مُعَلّى
بن محمد، از محمد بن جمهور عَمِّى، از ابن محبوب، از أبو محمّد وابِشى، از
أبو وَرْد که گفت: از حضرت امام محمّد باقر علیهالسلام شنیدم که مىگفت:
چون روز قیامت بر پا شود، خداوند همه مردم را عریان و پابرهنه در زمین
هموارى جمع میکند؛ و آنها را در راه محشر به قدرى متوقف میدارند که همگى
عرق بسیارى مىکنند و نفَسهاى آنان به شدت میزند، و به قدرى که خداوند
اراده کرده است درنگ مىکنند؛ و این است معناى گفتار خداوند تعالى: «فَلَا
تَسْمَعُ إِلَّا هَمْسًا؛ و در آن وقت (اى پیامبر) نمىشنوى مگر صداى آرام و
بدون صوت را.»
خطبه حضرت عباس در هفتم ذیالحجه سال 60 هجری بر فراز کعبه در یوم الترویه و
قبل از حرکت کاروان اباعبدالله(ع) به سمت عراق به شرح زیر است:
حمد خدایی را سزاست که این بیت را به برکت قدوم پدر او ( اشاره به امام حسین علیه السلام ) شرافت داد.
بیتی که تا دیروز خانه خدا بود و امروز به این شرافت ( امیرالمومنین) قبله گردیده است
« راه ِ ما ، راه ِ سیّد الشهداست و آنان که پای ِ یقین در این راه نهاده اند
آرزوی سر باختن دارند تا به ذبیح الله ِ اعظم از همه نزدیک تر شوند . »*
سیّد شهدای اهل قلم
گلوله ای از راه می رسد و در سری که سودای کربلا دارد فرو می نشیند و گردنی که از رقیت همه تعلقات ، جز بندگی خدا آزاد است فرو می افتد و یکی از اصحاب آخرالزمانی امام عشق در خون خویش فرو می غلتد ...
اما در آن سوی
حجاب چه می گذرد ؟ شاید کسانی تنگی کلام را بهانه گنگی خویش کنند .
اما برادر ! اینجا نه جای آن بهانه هاست . شهید چشم از این چاه ویل لایتناهی حیات عندالرب می گشاید... و چه می توان گفت در وصف جهانی که از تنگنای عقل و کلام فارغ است ؛ و اگر نه ، کلام آسمانی حور و غلمان و آب و درخت را بهانه نمی کرد و می گفت آنچه را که باید می گفت .
یاران ! پای در راه نهیم که
این راه رفتنی است ، نه گفتنی . این همه بسیار گفتند و بسیار شنیده ایم و
شاید به جرم تکرار ، آن را ملال آور بدانند . اما ... چه کنیم ؟
ما
زندانیان لفظیم و از این گذشته در دیار کوران و کران و گنگان ، خواب خورشید
را می توان دید . اما در وصف آن چه می توان گفت ؟ این جا جهان اسما و
اوصاف است و اسم وصف را با حقیقت ذات چه نسبتی است ؟
شهید سیدمرتضی آوینی